نمایش نتایج: از 1 به 13 از 13

موضوع: هم بودنش سخته هم نبودنش

3777
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42575
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    هم بودنش سخته هم نبودنش

    سلام
    من هجده سالمه و از حدود چهارسال پیش با یه اقا پسری اشنا شدم
    هر دو به هم علاقه داریم
    دختری نیستم که با چهارتا جمله ی عاشقانه کسیو دوست داشته باشم ، ایشون خیلی ادم خوبی هستن
    اما مشکلم اینه که من فقط نمی خوام رابطمون دوستی ساده باشه از اولم چنین قراری نداشتیم اما الان که عاقل تر شدم میبینم اگر بیاد خواستگاری و خانواده ی من بفهمن که با هم دوست بودیم خیلی بد میشه
    چون خونوادم به شدت حساسن
    دو ماه پیش بهش گفتم که از شک داشتن خونوادم بهم و نگاهای بدشون خسته شدم و دیگه نمی خوام ادامه بدم بره و تا وقتی که شرایط ازدواج پیدا نکرده دیگه رابطه ای نداشته باشیم
    اما هیچ کدوم نتونستیم تحمل کنیم و به اصرار خودم دوباره حرف میزنیم
    ایشونم خودشون یه سری مشکلات خانوادگی دارن و الان این رفتار من باعث تغییر رفتارشون شده
    هم بودنش سخته هم نبودنش
    الانم یه ادم به شدت عصبی و پرخاشگر شدم و حوصله ی هیچ چیزو ندارم
    منی که حتی یک ساعت تنهاییم برام عذاب اور بود الان دلم می خواد صب تا شب بشینم تو اتاق رمانای عاشقانه ی چرت و پرت بخونم و گریه کنم
    و متاسفانه پارسال کنکورمو خراب کردم و الان پشت کنکورم اما به هیچ عنوان نمی تونم درس بخونم
    و نمی دونم که چیکار کنم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : افسردگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Moones80 نمایش پست ها
    سلام
    من هجده سالمه و از حدود چهارسال پیش با یه اقا پسری اشنا شدم
    هر دو به هم علاقه داریم
    دختری نیستم که با چهارتا جمله ی عاشقانه کسیو دوست داشته باشم ، ایشون خیلی ادم خوبی هستن
    اما مشکلم اینه که من فقط نمی خوام رابطمون دوستی ساده باشه از اولم چنین قراری نداشتیم اما الان که عاقل تر شدم میبینم اگر بیاد خواستگاری و خانواده ی من بفهمن که با هم دوست بودیم خیلی بد میشه
    چون خونوادم به شدت حساسن
    دو ماه پیش بهش گفتم که از شک داشتن خونوادم بهم و نگاهای بدشون خسته شدم و دیگه نمی خوام ادامه بدم بره و تا وقتی که شرایط ازدواج پیدا نکرده دیگه رابطه ای نداشته باشیم
    اما هیچ کدوم نتونستیم تحمل کنیم و به اصرار خودم دوباره حرف میزنیم
    ایشونم خودشون یه سری مشکلات خانوادگی دارن و الان این رفتار من باعث تغییر رفتارشون شده
    هم بودنش سخته هم نبودنش
    الانم یه ادم به شدت عصبی و پرخاشگر شدم و حوصله ی هیچ چیزو ندارم
    منی که حتی یک ساعت تنهاییم برام عذاب اور بود الان دلم می خواد صب تا شب بشینم تو اتاق رمانای عاشقانه ی چرت و پرت بخونم و گریه کنم
    و متاسفانه پارسال کنکورمو خراب کردم و الان پشت کنکورم اما به هیچ عنوان نمی تونم درس بخونم
    و نمی دونم که چیکار کنم
    اشتباه منو تکرار نکن آیندتو خراب نکن هیچکس ارزششو نداره که بخاطرش درس نخونی تو اشتباه کردی که رابطتونو قطع کردی شاید این عشقتو ناراحت کنه تو فقط باید ارتباطتو محدود کنی تا خوب درس بخونی فقط به خودت به آیندت فکر کن مث من نکن منم الان خیلی افسرده شدم خیلی تنهام نمیتونم حرف دلمو به هبچکی بگم من اوضاعم از تو خیلی داغونتره قبلناغرق توجهم میکرد الان بیدلیل اعتنامم نمیکنه

  3. کاربران زیر از یک تنهای خسته بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : افسردگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Moones80 نمایش پست ها
    سلام
    من هجده سالمه و از حدود چهارسال پیش با یه اقا پسری اشنا شدم
    هر دو به هم علاقه داریم
    دختری نیستم که با چهارتا جمله ی عاشقانه کسیو دوست داشته باشم ، ایشون خیلی ادم خوبی هستن
    اما مشکلم اینه که من فقط نمی خوام رابطمون دوستی ساده باشه از اولم چنین قراری نداشتیم اما الان که عاقل تر شدم میبینم اگر بیاد خواستگاری و خانواده ی من بفهمن که با هم دوست بودیم خیلی بد میشه
    چون خونوادم به شدت حساسن
    دو ماه پیش بهش گفتم که از شک داشتن خونوادم بهم و نگاهای بدشون خسته شدم و دیگه نمی خوام ادامه بدم بره و تا وقتی که شرایط ازدواج پیدا نکرده دیگه رابطه ای نداشته باشیم
    اما هیچ کدوم نتونستیم تحمل کنیم و به اصرار خودم دوباره حرف میزنیم
    ایشونم خودشون یه سری مشکلات خانوادگی دارن و الان این رفتار من باعث تغییر رفتارشون شده
    هم بودنش سخته هم نبودنش
    الانم یه ادم به شدت عصبی و پرخاشگر شدم و حوصله ی هیچ چیزو ندارم
    منی که حتی یک ساعت تنهاییم برام عذاب اور بود الان دلم می خواد صب تا شب بشینم تو اتاق رمانای عاشقانه ی چرت و پرت بخونم و گریه کنم
    و متاسفانه پارسال کنکورمو خراب کردم و الان پشت کنکورم اما به هیچ عنوان نمی تونم درس بخونم
    و نمی دونم که چیکار کنم
    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام. به سایت مشاورکو خوش اومدین


    البته طی تحولات روحی و احساس علاقه و وابستگی ودوری از مورد دلخواه ممکنه کنش های انسان غیر عادی بشن و به درس شما لطمه وارد بشه اما به عنوان یک انسان ویک موجود هوشمند اگر فقط یکم خودتون رو کنترل کنید میتونید از درس و کنکور حراست کنید تا دوباره متضرر نشین

    در جریان تحولات جامعه اجتماع پذیری فرزندان و دوستی فرزندان باجنس مخالف ممکنه هنجار های خانواده وارزش های خانواده تحت الشعاع قرار بگیره ودر این جریانات والدین احساس نا رضایتی کنند
    و کردار مسموم بروز کنند
    دراین باره به والدین خودتون حق بدین چون متوجه ریز مسائلی در روابط شما شدن اما بافت موضوع رو نمیدونند و در مجموع عواطف و حس مسئولیت نسبت به فرزند و استاندارد های شخصیشون ممکنه برخورد سرکننده بروز بدن

    خوب شما تا حالا با خانواده درباره ی این مهم صحبت نکردین و خانواده متوجه گوشه گیری و انزوا وگریه های شما شدن اما به روی خودشون نمیارن !!

    حالا یک سوال چه چیزی باعث شده شما واین آقا باوجود علاقه باهم ازدواج نکنید؟ آیا مشکلی از جمله مشکلات مادی دارین ؟

    به هر حال شما باید اقداماتی صورت کنی اما باید چیکار کنی !!
    با آقایی که باهم دوست هستین صحبت کنید واز ایشون بخواین تا با پدر ومادرش صحبت کنه و بگه که شما رو دوست داره !! وخانواده رو برای مراسم خاستگاری آماده کنه ومادرش به طریقی برای خاستگاری اقدام کنه
    بالاخره باید خانوداه ها بفهمن تاحداقل برای مراسم خاستگاری آماده باشن

    وبه اون آقا بگین به پدر ومادرش بگه که به پدر ومادر شما بگن شمارو اتفاقی جایی دیدن وپسندیدن برا پسرشون


    وبعد هم سعی کنید به خاطر علاقه به هم دیگه از توقعات نابجا وچشم وهم چشمی پرهیز کنید و مراسم عقد رو به دور از تنش بر گزار کنین

    طبق آماری که شما دادین علاقه دو طرفه و احساس رضایت از باهم بودن و دلبستگی دوطرفه شما واین آقا شرایط ایجاد ازدواج رو دارین از این رو فقط باید برای ازدواج اقدام کنین

    البته درسته شما چهار سال پیش واقعا درسن حساسی بودین وممکنه که به خاطر هیجانات وخیالپردازی ها به این حس دامن زده باشین واونو عشق تصور کرده باشین به هر حال توی سن چهاده سال هیچ خانمی نمیتونه قطع به یقین بگه تمام هنجار ها و استندارد های ازدواج رو درک میکنم وبا این وجود علاقه دارم وقصد ازدواج دارم

    سن اون آقا چقدر هست ؟
    ویرایش توسط Saltanat : 12-25-2019 در ساعت 09:27 PM

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42575
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک تنهای خسته نمایش پست ها
    اشتباه منو تکرار نکن آیندتو خراب نکن هیچکس ارزششو نداره که بخاطرش درس نخونی تو اشتباه کردی که رابطتونو قطع کردی شاید این عشقتو ناراحت کنه تو فقط باید ارتباطتو محدود کنی تا خوب درس بخونی فقط به خودت به آیندت فکر کن مث من نکن منم الان خیلی افسرده شدم خیلی تنهام نمیتونم حرف دلمو به هبچکی بگم من اوضاعم از تو خیلی داغونتره قبلناغرق توجهم میکرد الان بیدلیل اعتنامم نمیکنه
    الان که برگشته رفتترش باهام مثل قبل نیست ولی مطمئنم مثل قبل میشه فقط از دستم خیلی ناراحته
    یعنی شما میگی باید رابطمونو تموم کنم کامل؟
    ولی ما واقعا هم دیگه رو دوس داریم

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42575
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط یک تنهای خسته نمایش پست ها
    اشتباه منو تکرار نکن آیندتو خراب نکن هیچکس ارزششو نداره که بخاطرش درس نخونی تو اشتباه کردی که رابطتونو قطع کردی شاید این عشقتو ناراحت کنه تو فقط باید ارتباطتو محدود کنی تا خوب درس بخونی فقط به خودت به آیندت فکر کن مث من نکن منم الان خیلی افسرده شدم خیلی تنهام نمیتونم حرف دلمو به هبچکی بگم من اوضاعم از تو خیلی داغونتره قبلناغرق توجهم میکرد الان بیدلیل اعتنامم نمیکنه
    الان که برگشته رفتترش باهام مثل قبل نیست ولی مطمئنم مثل قبل میشه فقط از دستم خیلی ناراحته
    یعنی شما میگی باید رابطمونو تموم کنم کامل؟
    ولی ما واقعا هم دیگه رو دوس داریم

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42575
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط سلطنت نمایش پست ها
    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام. به سایت مشاورکو خوش اومدین


    البته طی تحولات روحی و احساس علاقه و وابستگی ودوری از مورد دلخواه ممکنه کنش های انسان غیر عادی بشن و به درس شما لطمه وارد بشه اما به عنوان یک انسان ویک موجود هوشمند اگر فقط یکم خودتون رو کنترل کنید میتونید از درس و کنکور حراست کنید تا دوباره متضرر نشین

    در جریان تحولات جامعه اجتماع پذیری فرزندان و دوستی فرزندان باجنس مخالف ممکنه هنجار های خانواده وارزش های خانواده تحت الشعاع قرار بگیره ودر این جریانات والدین احساس نا رضایتی کنند
    و کردار مسموم بروز کنند
    دراین باره به والدین خودتون حق بدین چون متوجه ریز مسائلی در روابط شما شدن اما بافت موضوع رو نمیدونند و در مجموع عواطف و حس مسئولیت نسبت به فرزند و استاندارد های شخصیشون ممکنه برخورد سرکننده بروز بدن

    خوب شما تا حالا با خانواده درباره ی این مهم صحبت نکردین و خانواده متوجه گوشه گیری و انزوا وگریه های شما شدن اما به روی خودشون نمیارن !!

    حالا یک سوال چه چیزی باعث شده شما واین آقا باوجود علاقه باهم ازدواج نکنید؟ آیا مشکلی از جمله مشکلات مادی دارین ؟

    به هر حال شما باید اقداماتی صورت کنی اما باید چیکار کنی !!
    با آقایی که باهم دوست هستین صحبت کنید واز ایشون بخواین تا با پدر ومادرش صحبت کنه و بگه که شما رو دوست داره !! وخانواده رو برای مراسم خاستگاری آماده کنه ومادرش به طریقی برای خاستگاری اقدام کنه
    بالاخره باید خانوداه ها بفهمن تاحداقل برای مراسم خاستگاری آماده باشن

    وبه اون آقا بگین به پدر ومادرش بگه که به پدر ومادر شما بگن شمارو اتفاقی جایی دیدن وپسندیدن برا پسرشون


    وبعد هم سعی کنید به خاطر علاقه به هم دیگه از توقعات نابجا وچشم وهم چشمی پرهیز کنید و مراسم عقد رو به دور از تنش بر گزار کنین

    طبق آماری که شما دادین علاقه دو طرفه و احساس رضایت از باهم بودن و دلبستگی دوطرفه شما واین آقا شرایط ایجاد ازدواج رو دارین از این رو فقط باید برای ازدواج اقدام کنین

    البته درسته شما چهار سال پیش واقعا درسن حساسی بودین وممکنه که به خاطر هیجانات وخیالپردازی ها به این حس دامن زده باشین واونو عشق تصور کرده باشین به هر حال توی سن چهاده سال هیچ خانمی نمیتونه قطع به یقین بگه تمام هنجار ها و استندارد های ازدواج رو درک میکنم وبا این وجود علاقه دارم وقصد ازدواج دارم

    سن اون آقا چقدر هست ؟
    مشکل دقیقا سنشه۱۹
    نه خانواده ی من از حالم خبر ندارن
    اگه داشته باشن قطعا سعی می کنن از این حالت درم بیارن
    مشکل اینه چند نفر از اعضای خانواده ی هر دو طرف از این موضوع خبر دارن
    و مشکل اینجاس که بعدا حرفی زده بشه و مشکلی پیش بیاد
    طبق رسم و رسومات خانوادگی هم الان نه خانواده ی من خواستگار راه میدن نه خونواده ی اون میان خواستگاری
    از اون گذشته در حال حاضر کار داره ولی نه سربازی رفته نه چیزی دانشجوعه

  8. بالا | پست 7


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : افسردگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Moones80 نمایش پست ها
    مشکل دقیقا سنشه۱۹
    نه خانواده ی من از حالم خبر ندارن
    اگه داشته باشن قطعا سعی می کنن از این حالت درم بیارن
    مشکل اینه چند نفر از اعضای خانواده ی هر دو طرف از این موضوع خبر دارن
    و مشکل اینجاس که بعدا حرفی زده بشه و مشکلی پیش بیاد
    طبق رسم و رسومات خانوادگی هم الان نه خانواده ی من خواستگار راه میدن نه خونواده ی اون میان خواستگاری
    از اون گذشته در حال حاضر کار داره ولی نه سربازی رفته نه چیزی دانشجوعه
    قبل از هرچیز سنتون واقعا کمه شما هم سال من هستین و تواین سن واقعا احساسات پایه مناسبی نداره وایشون هم خوب کم سن هستن

    گزینه ی اول به نظر من از احوالت به مادرت بگو این خیلی مهمه ایشون میتونه خیلی کمکتون کنه

    اگر شما واون آقا وارد زندگی بشین ودرست مدیریت کنین بعدا کسی خبر دار نمیشه که بخواد بعد شه تازه اون زمان شما وارد زندگی شخصی شدین وکسی حق نداره اذییتون کنه

    خوب الان که رسم ورسومات خانواده این طوره یا باید تلاش کنید تا از این رسومات گذر کنید واونا بیان خاستگاری و شما بپذیرین خاستگار رو
    یا اینکه فعلا درس بخونید تا فارغ التحصیل بشین وبعد به ازدواج بپردازین که این گزینه درست وصحیحه

    خوب رفتن به سربازی دلخواه میتونه نره یا با پرداخت هزینه کارت پایان خدمت رو دریافت کنه

    کار ایشون چیه ؟
    آیا از طرف خانواده به لحاظ مالی ساپورت میشه یانه ؟
    به هرحال تو این زمونه اگر کسی بخواد درس بخونه وبا پس انداز کار مسکن تهیه کنه باید حالا حالا صبر کنید !!پس آیا خانواده اش ایشون رو ساپورت میکنن یانه ؟

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,487 بار در 1,290 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : افسردگی

    ببینید تو هر رابطه ای دو طرف باید از خودگذشتگی کنن و یکطرفه فایده نداره ایشون اگر شما رو میخوان حداقلش تواین چهارسال باید یه اقدامی میکردن تا خاطر شما جمع میشد و اینقدر ذهنتون پر از علامت سوال نبود ولی اینکه از اینده تصویر مبهمی دارید نشون میده که واقعا هم مبهمه .
    نظر شخصیم اینه که اول باید عاشق خودتون باشید تا بتونید عاشق بشید پس اگر قبول شدن کنکور باعث میشه که خوشحال بشید پس این خوشحالی رو از خودتون دریغ نکنید و اگر ایشون شمارو دوس داشته باشه به خاطرتون صبر میکنه
    امضای ایشان
    و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...

  10. کاربران زیر از eli2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42575
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط سلطنت نمایش پست ها
    قبل از هرچیز سنتون واقعا کمه شما هم سال من هستین و تواین سن واقعا احساسات پایه مناسبی نداره وایشون هم خوب کم سن هستن

    گزینه ی اول به نظر من از احوالت به مادرت بگو این خیلی مهمه ایشون میتونه خیلی کمکتون کنه

    اگر شما واون آقا وارد زندگی بشین ودرست مدیریت کنین بعدا کسی خبر دار نمیشه که بخواد بعد شه تازه اون زمان شما وارد زندگی شخصی شدین وکسی حق نداره اذییتون کنه

    خوب الان که رسم ورسومات خانواده این طوره یا باید تلاش کنید تا از این رسومات گذر کنید واونا بیان خاستگاری و شما بپذیرین خاستگار رو
    یا اینکه فعلا درس بخونید تا فارغ التحصیل بشین وبعد به ازدواج بپردازین که این گزینه درست وصحیحه

    خوب رفتن به سربازی دلخواه میتونه نره یا با پرداخت هزینه کارت پایان خدمت رو دریافت کنه

    کار ایشون چیه ؟
    آیا از طرف خانواده به لحاظ مالی ساپورت میشه یانه ؟
    به هرحال تو این زمونه اگر کسی بخواد درس بخونه وبا پس انداز کار مسکن تهیه کنه باید حالا حالا صبر کنید !!پس آیا خانواده اش ایشون رو ساپورت میکنن یانه ؟
    خودشون معلم زبان هستن
    از طرف خانواده هم بله ساپورت میشن
    خب نمی تونم به مامانم بگم

  12. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42575
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط eli2 نمایش پست ها
    ببینید تو هر رابطه ای دو طرف باید از خودگذشتگی کنن و یکطرفه فایده نداره ایشون اگر شما رو میخوان حداقلش تواین چهارسال باید یه اقدامی میکردن تا خاطر شما جمع میشد و اینقدر ذهنتون پر از علامت سوال نبود ولی اینکه از اینده تصویر مبهمی دارید نشون میده که واقعا هم مبهمه .
    نظر شخصیم اینه که اول باید عاشق خودتون باشید تا بتونید عاشق بشید پس اگر قبول شدن کنکور باعث میشه که خوشحال بشید پس این خوشحالی رو از خودتون دریغ نکنید و اگر ایشون شمارو دوس داشته باشه به خاطرتون صبر میکنه
    اون مشکلی با صبر کردن نداره که
    من اعصابم به هم ریختس نمی تونم درس بخونم
    همش استرس دارم

  13. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42584
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : افسردگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Moones80 نمایش پست ها
    الان که برگشته رفتترش باهام مثل قبل نیست ولی مطمئنم مثل قبل میشه فقط از دستم خیلی ناراحته
    یعنی شما میگی باید رابطمونو تموم کنم کامل؟
    ولی ما واقعا هم دیگه رو دوس داریم
    سلام
    حتما به توصیه شون عمل کنید ، ادامه دادن یک رابطه بی انتها جز اینکه شما رو بیشتر و بیشتر تو باتلاق یک وابستگی پوچ فرو ببره کارایی دیگه ای نداره
    و فراموش نکنید که شما هنوز سنتون کمه و فرصت زیادی دارید برای موفقیت و آشنا با افراد جدیدی تو زندگی که به شکل صحیح تر و مطابق با عرف به دنبال شما هستند

  14. بالا | پست 12


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : افسردگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Moones80 نمایش پست ها
    خودشون معلم زبان هستن
    از طرف خانواده هم بله ساپورت میشن
    خب نمی تونم به مامانم بگم������

    معلم زبان !!
    از اول ابتدایی تا پنجم که درس زبان ندارند !! ازاول راهنمایی هم که به کسی که زبان تدریس میکنه میگن دبیر
    تو آموزشگاه حتما !!
    به هرحال اگر ایشون شغلی دارن که بیمه هستن و درآمد مناسب برای ارتزاق واداره زندگی دارن معذرت میخام شماهم باید دست از سوسول بازی بر دارین وبرای زندگی مشترک از خودگذشتگی کنین !!
    اگر دنبال راه چاره هستین !!
    به خانواده ها اطلاع بدین و اونها رو راضی کنید تا خاستگاری و.......صورت بشه تا کاندید ازدواج هم شناخته بشین این طوری میتونید بدون محدودیت باهم ازدواج کنید و در رفت وآمد و مکالمه تلفنی باشین !! در این صورت شماهم به آرامش روحی میرسین ومیتونید درکمال آرامش به تحصیل ادامه بدین

  15. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42571
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    65
    تشکر شده 89 بار در 80 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : افسردگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Moones80 نمایش پست ها
    الان که برگشته رفتترش باهام مثل قبل نیست ولی مطمئنم مثل قبل میشه فقط از دستم خیلی ناراحته
    یعنی شما میگی باید رابطمونو تموم کنم کامل؟
    ولی ما واقعا هم دیگه رو دوس داریم
    چن وقته باهم ارتباط دارین؟مطمنی علت تغییر رفتارش همینه که میگی؟ازاول رابطتون هدفتون ازدواج بوده؟راجبش باهات صحبتی کرده مثلا بگه تااین مدت شرایطم درست میشه میام؟بیین من خودم۱۹سالمه عشقمم۱۹سالشه ۳ساله باهمیم قبلشم اون هی ابراز علاقه میکردهمه میگفتن سنتون کمه برین دانشگاه هموفراموش میکنین امانکردیم پس بدون سن هیچ ربطی نداره فقط کافیه طرف تواحساساتش ثبات داشته باشه اگه فک میکنی این آدم ثبات داره تا وقتی شرایطش اوکی شه هنوزم تورو دوست داره ولش نکن رابطتو تموم نکن چون میگی همو دوست دارین اما اگه مطمن نیستی وابستش نشو وابستگی نابودت میکنه اما همیشه تاجای امکان داره برای موندن یکی که وارد زندگیت شده تلاش کن وگرنه بعد رفتنش اگه دلت پیشش باشه همیشه حسرت میخوری

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

من، نمی، هم، که،

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد